استخاره در لغت به معنای طلب خیر است. در حدیث آمده:
«استخر ثم استشر» [i]
نخست از خدا درخواست خیر کن و ازخدا بخواه آنچه خیر است در زبان طرف مشاوره من قرار بده سپس مشورت کن.
صاحب جواهر می گوید: استخاره دارای دو معنی است:
1- از خدا بخواهد تا خیر و برکت را در عملی قرار دهد که تصمیم بر انجام آن گرفته است.
2- از خدا بخواهد تا او را در انتخابش موفق بدارد یعنی توفیق شناخت حق را به او مرحمت فرماید و یا مسیر حق را در زبان و بیان طرف مشاوره اش قرار داده تا به او القا گردد.
از مجموع روایات این گونه برداشت می شود: هر گاه کسی تصمیم بر کاری گرفته باشد لازم است نخست تأمل نموده و جوانب قضایا را به درستی رسیدگی نماید و اگر با قدرت فکر و اندیشه به جایی رسید همان را عملی نماید، اما اگر سر دو راهی قرار گرفت و فکرش به جایی نرسید با فرد یا افرادی که از صلاحیت لازم برخوردارند به مشورت بنشیند و با استفاده از تجربیات و علم دیگران حق را جستجو نماید. زیرا به قول مولوی:
مشورت ادارک و هشیاری دهد
عقل ها مر عقل را یاری دهد
این خردها چون مصابیح انور است
بیست مصباح از یکی روشنتر است
در روایاتی امام صادق(ع) مؤمنان را پیش از مشورت با آگاهان به خیرجویی از پروردگار فرا می خواند و می فرماید:
«إِذَا أَرَادَ أَحَدُکُمْ أَمْراً فَلَا یَسْتَأْمِرْ أَحَداً حَتَّی یُشَاوِرَ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فِیهِ قُلْنَا وَ کَیْفَ یُشَاوِرُ قَالَ یَسْتَخِیرُ اللَّهَ فِیهِ أَوَّلًا ثُمَّ یُشَاوِرُ فِیهِ فَإِذَا بَدَأَ بِاللَّهِ أَجْرَی اللَّهُ الْخِیَرَةَ عَلَی لِسَانِ مَنْ أَحَبَّ مِنَ الْخَلْقِ» [ii]
«چون یکی از شما در پی کاری برآمد، باید پیش از مشورت با مردم، با پروردگار بزرگ رایزنی کند. یکی از حاضران پرسید فدایت شوم رایزنی خداوند چیست؟ امام علیه السلام پاسخ داد: نخست ازخداوند طلب خیر میکنی، آنگاه به مشورت با مردم میپردازی. زیرا وقت کاری با خداوند آغاز شود. پروردگار خیر را بر زبان بندگانش جاری میسازد.»
اما استخارههایی که امروزه بین عدهای از مردم رایج است ریشه های روایی دارد و در روایات به انواع استخارهها مثل استخاره ذات الرقاع [iii] ، با قرآن، با تسبیح و… اشاره شده است. مثلا راوی میگوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: تصمیم بر کاری گرفتم و از خدا درخواست خیر در آن کار را کردم اما مرددم و هر دو طرف کار یعنی انجام دادن یا ندادن آن برایم واجد اهمیت است در چنین صورتی چه کنم؟ حضرت فرمود: نخست اقامه نماز کن سپس هر چه به قلبت خطور کرد بدان عمل کن و قرآن را باز نموده و به اول چیزی که برخورد میکنی عمل کن. [iv]
صاب جواهر ضمن بحث طولانی در مورد انواع استخاره و نقل قول فقها در رد و قبول روایات مربوطه میگوید: از باب تسامح در ادله سنن می شود جمیع اقسام استخاره را مشروع دانست، گر چه دلیل برخی از آنها ازنظر سند ضعیف باشد. و در مورد استخاره ذات الرقاع از ((مفتاح الکرامة)) نقل می کند که ((ابن طاووس)) ادعای اجماع در این استخاره نموده است. [v]
علامه مجلسی پس از بحث طولانی و نسبت دادن برخی از انواع استخاره (مثل استخاره با قرآن) را به برخی از علمای اهل سنت می گوید: «به گمان من این که اکثر روایات معتبره دلالت بر مشروعیت اصل استخاره دارد بدان جهت است که انسان استبداد رأی به خرج نداده و به خدای بزرگ توسل جوید و در تمام امور به حضرت حق توکل نماید و اقرار کند که در برخی از موارد آگاه به مصالح خود نیست و به همین دلیل از طرق مختلف مثل خیر خواهی و دعا یا نظر خواهی و مشورت با دیگران و یا تفأل به وسیله تسبیح یا قرآن و یا… از خداوند استمداد جوید که البته میزان قبولی از سوی خداوند و راهنمایی حضرت حق بستگی به حال و توسل و التجا شخص به خداوند دارد.» [vi]
به طور طبیعی انسان متحیر و سرگردان یا فاعل است و یا تارک، یعنی در مورد کاری که تردید در انجام و یا ترک آن دارد در نهایت از دو حال خارج نیست یا آن کار را انجام می دهد و یا ترک میکند. در هر دو صورت چنین فردی با اضطراب درونی مواجه خواهد بود. و اضطراب مذکور در ناکامی فرد نقش مؤثری خواهد داشت، در حالی که با انجام استخاره اضطراب او فروکش می کند و اگر استخاره موافق انجام کاری باشد، دراین حالت با اطمینان و توکل بر خداوند در پی انجام آن می رود و همین حالت سهم بزرگی در موفقیت و حسن انجام کار دارد.
حضرت امام خمینی رحمة الله علیه در کتاب گرانقدر «کشف الاسرار» می فرماید:
«از برای استخاره دو معنی است، که یکی از آنها معنی حقیقی استخاره است و در اخبار، از آن بیشتر نام برده شده و پیش خواص متعارف است و آن طلب خیر نمودن از خداست و آن در تمام کارهایی که انسان می کند، خوب و مستحب است و این از رشته دعا است که در قرآن به آن اهمیت شایان داده… جمله کلام آنکه این قسم از استخاره که اخبار بیشتر در اطراف و آداب آن دستور دادند، صرف دعا و از خدا طلب خیر کردن است. یک معنای دیگر استخاره آن است که پس از آنکه انسان به کلی در امری متحیر و وامانده شد، نه عقل او را به خوبی و بدی آن راهنمایی کرد و نه عاقل دیگر راه خیر و شر را به او فهماند و نه خدای جهان درباره آن کار، تکلیفی و فرمانی داشت که راهنمای او باشد، در این صورت که هیچ راهی برای پیدا کردن خوب و بد در کار نیست و دینداران یا بی دینان ناچار و از روی بیچارگی یک طرف را اختیار می کنند و از یک سو می روند، کورکورانه و متحیرانه و دو دل، در این حال بیچارگی و دو دلی که از بدترین حالات بشر باید او را شمرد و ما همه می دانیم در این حال اگر یکی پیدا شود و انسان را به یک سوی کار دلگرم کند و او را با دل گرم و اراده راسخ و نور امید به کار وادار کند، چه منت بزرگی به انسان دارد، اینجا دین داران می گویند: خدای عالم که پناه بیچارگان و دادرس افتادگان است و این در حالی است که انسان از همه حالات بیشتر محتاج به دستگیری است، یک راه امیدی به روی انسان از عالم رحمت و رأفت و مهربانی اش باز کرده و اگر با این حال اضطرار انسان به او پناه ببرد و از او راهنمایی جوید و عرض کند: بارالها این وقتی است که عقل ما و دیگران در پیدا کردن راه خوب و بد، وامانده است و راه چاره برای ما نیست، تو چاره ساز بیچارگان و عالم به اسرار پنهانی، ما را به یک سوی مطلب راهنمایی کن و اراده ما را به یک طرف قوی کن، تو به ما دلگرمی ده و از ما دستگیری کن. ناچار خدای جهان که قادر بر پیدا و نهان است، یا دل او را به یک سوی می کشاند و راهنمای قلب او می شود و او خود مقلب القلوب است و این یک گونه استخاره است یا از او دستگیری کرده دست او را به یک سبحه (تسبیح) میاندازد و یا به وسیله قرآن به یک سو او را دلگرم میکند.» [vii] و [viii]
در ادامه به بعضی از روایات که از طرق شیعه و اهل سنت رسیده اشاره میکنیم:
در کتاب جمع بین الصحیحین از کتب حدیث اهل سنت(صحیح مسلم و صحیح بخاری) از جابر بن عبد الله روایت شده که گفت:
«کَانَ النَّبِیُّ ص یُعَلِّمُنَا الِاسْتِخَارَةَ فِی الْأُمُورِ کُلِّهَا کَمَا یُعَلِّمُنَا السُّوَرَ مِنَ الْقُرْآنِ »
«پیغمبر صلی الله علیه وآله به ما اصحاب استخاره یاد میداد همچنان که سورههای قرآن به ما تعلیم مینمود.»
در منابع شیعه از امام صادق علیه السلام و آن حضرت از پدرش روایت نموده که میفرمود:
«کُنَّا نَتَعَلَّمُ الِاسْتِخَارَةَ کَمَا نَتَعَلَّمُ السُّورَةَ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»
«ما استخاره را آنچنان میآموختیم (و به آموزش آن اهتمام می ورزیدیم)که سورههای قرآن را میآموختیم.»
نیز در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام آمده که فرمود:
«مَا أُبَالِی إِذَا اسْتَخَرْتُ اللَّهَ عَلَی أَیِّ طَرَفِی وَقَعْتُ »
من چون استخاره کنم دگر باکی ندارم که به کدام پهلویم به زمین بیفتم.»
بخاری و مسلم از جابر بن عبدالله روایت کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله بدین کیفیت در همه امور به ما استخاره تعلیم مینمود:
هر گاه در صدد انجام کاری برآمدی دو رکعت نماز غیر از نمازهای فریضه بخوان و پس ازسلام نماز این دعا را بخوان:
« اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَخِیرُکَ بِعِلْمِکَ وَ أَسْتَقْدِرُکَ بِقُدْرَتِکَ وَ أَسْأَلُکَ مِنْ فَضْلِکَ الْعَظِیمِ فَإِنَّکَ تَقْدِرُ وَ لَا أَقْدِرُ وَ تَعْلَمُ وَ لَا أَعْلَمُ وَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ اللَّهُمَّ إِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ هَذَا الْأَمْرَ خَیْرٌ لِی فِی دِینِی وَ مَعَاشِی وَ عَاقِبَةِ أَمْرِی »
یا این که فرمود:
«عَاجِلِ أَمْرِی وَ آجِلِهِ فَاقْدِرْهُ وَ یَسِّرْهُ لِی ثُمَّ بَارِکْ لِی فِیهِ وَ إِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ هَذَا الْأَمْرَ شَرٌّ لِی فِی دِینِی وَ مَعَاشِی وَ عَاقِبَةِ أَمْرِی» یا این که فرمود: وَ عَاجِلِ أَمْرِی وَ آجِلِهِ فَاصْرِفْهُ عَنِّی وَ اصْرِفْنِی عَنْهُ وَ اقْدِرْ لِیَ الْخَیْرَ حَیْثُ کَانَ ثُمَّ رَضِّنِی بِهِ »
سپس فرمود: آنگه حاجت خویش را بزبان آرد.
از ابن ابی یعفور روایت است که گفت: از امام صادق علیه السلام شنیدم که در مورد استخاره میفرمود:
نخست خدای را به بزرگی یاد کن و حضرتش را تمجید و تحمید نما و بر پیامبر و آلش درود فرست و سپس بگو:
« اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِأَنَّکَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ وَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ أَسْتَخِیرُ اللَّهَ بِرَحْمَتِهِ » سپس حضرت فرمود: اگر کار مورد نظر حائز اهمیت است که از انجام آن بیمناکی صد بار این جمله «استخیر الله برحمته» را تکرار کن، و گرنه سه بار کافی است.
از امیر المؤمنین علیه السلام روایت شده که فرمود: موقعی که پیغمبر صلی الله علیه وآله مرا به یمن اعزام داشت در حال حرکت از مدینه سفارشاتی بمن داشت از جمله فرمود:
« یَا عَلِیُّ مَا حَارَ مَنِ اسْتَخَارَ»
هر که به گزینی، در مورد خود را از خدا خواستار گردید سرگردان نگشت.
نکاتی درمورد استخاره گرفتن:
انسان وقتی که می خواهد کاری انجام دهد قبل ازهر چیز باید با عقل و منطق آن را بسنجد و بدون سنجش عقلی و منطقی و نظریه پیامدها و عواقب آن به عمل دست نزند.
اگر آدمی با عقل و منطق و فکر کردن خود نتوانست راه به جایی برده و باز مردد ماند و نتوانست تصمیم نهایی را أخذ کند مکلف است که این کار را به شور و مشورت گذارد و به عقول دیگر که به مثابه چراغهای روشنگر هستند مراجعه کند تا با این مشورت که قهراً با اهل مشورت (که صلاحیت مشورت را دارند) صورت می گیرد به تصمیم نهایی برسد.
اگر آدمی نتوانست به این طریق هم تصمیم نهاِِِِیی خود را أخذ کند و باز حیران ماند و بر سر دوراهی قرار گرفت این جاست که به لطف و هدایت حضرت خداوند دل بسته و با جدیت و از سر اخلاص از او راهنمایی بطلبد و طلب خیر کند و قهراً خدای متعال راهگشای او خواهد بود و او راه درست را از راه نادرست برای او تبیین خواهد کرد بالأخره او نمی داند کدام راه را بپیماید و بی چاره مانده است و باید یک راه را برود حال این راه را با استخاره انتخاب می کند.در این موضوع هیچ امر خلاف عقلی نیست بلکه به لحاظ روانی مایه تقویت روحی او می شود.
عمل به مؤدای استخاره به لحاظ شرعی الزام آور نیست و در هر صورت می توان بر خلاف آن هم عمل کرد.
شیوه عملی استخاره مختلف است گاهی با نماز گاهی با قرآن و گاهی با تسبیح و غیره ممکن می شود.
استخاره در امور غیر شرعی و به تعبیر شما نادرست جایگاهی ندارد ونمی توان در امر غیر مشروع و نادرست استخاره کرد.